- مرخص شدن
- پروانه یافتن، آزاد گشتن، رها شدن رخصت داده شدن، یا مرخص شدن از خدمت کسی. از حضور او بیرون آمدن با اجازه، آزاد شدن، رهاشدن (پس از خاتمه کار)
معنی مرخص شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شرح و بیان شدن (باختصار)، خلاصه شدن
بی حس شدن عضوی، باطل شدن حس لمس شده اندامی زنده خواه به علاج و خواه به خودی خود خواب رفتن، کرخ شدن، ضعیف شدن حس
پروانه دادن دستوری دادن، آزاد کردن، رها کردن رخصت دادن اجازه دادن: مجدالدوله مهدی قلی خان و میرزا عبدالله خان... را مرخص کردیم که بروند از ریشه های کوه بالا دست ما آمده آهو شکار نموده برای ماهم آهو بیاورند، آزاد کردن، کسی را پس از خاتمه کار وی رها کردن
اندوخته شدن اندوخته شدن ذخیره شدن: ... و ثواب بزرگ در دیوان او مدخر میشود
از دین بر گشتن دینگردان شدن دین گرداندن از دین حقیقی عصر بازگشتن، دین اسلام را ترک کردن: عبدالله بن سعد بن ابی سرح که مرتدشد
سامان یافتن منظم شدن نظم و ترتیب یافتن: تا بر هز طرفی مردان کاردیده تجربت یافته مرتب شوند
آمیختن آمیخته شدن ترکیب شدن آمیخته گردیدن: در یکی شخص مرکب شده سبحان الله اینت بیحد کرم و لطف وبزرگی و شرف. (سنائی)
دیده شدن دیده شدن: مرئی از بخت من نشد خط عیش دیده بخت ناتوان باشد، (وحشی)، آشکار شدن هویدا شدن ظاهرشدن: در خلال این احوال ستاره ذو ذوابه ای در آسمان در برج قوس مرئی شد
مریض گردیدن: بیمار شدن بیمارشدن ناخوش گشتن
اصلاح شدن بنا و غیره تعمیر شدن
فرو گرفته شدن بتصرف در آمدن تسخیر شدن، مغلوب شدن
تیره شدن مکدر شدن، ناخوش گردیدن ناپسند ساختن
Specialize
especializar
spezialisieren
specjalizować się
специализироваться
спеціалізуватися
specialiseren
especializar
se spécialiser
specializzarsi
विशेषज्ञ होना
mengkhususkan diri
uzmanlaşmak
להתמחות
maalumu
เชี่ยวชาญ
বিশেষজ্ঞ হওয়া